در میان جمعی و سرشار غربت مثل من
روزگارت پر شده از درد و حسرت مثل من
یک زمان من را رها کردی و رفتی سمت او
پیش اویی که نباشد بی بضاعت مثل من
نازنینم حال تو خوب است با او یا که نه؟
پر شده احساست از زخم و جراحت مثل من
قصد پرحرفی ندارم ماه من! اما بگو
کرده چشمان تو را هرگز عبادت مثل من؟
حال خوبت حجت شرعی قلبش بوده است؟
دارد آیا روی لبخند تو غیرت مثل من؟
روح عریان تو را در پشت جسمت لمس کرد؟
بوسه زد پیشانی ات را با نجابت مثل من؟
از نگاهت عمق غم های تورا فهمیده است؟
کرده قرآن نگاهت را تلاوت مثل من؟
رفته ای با او به دنیای قشنگ کودکی؟
کرده با دیوانگی هایت رفاقت مثل من؟
تکیه گاه محکمت بوده به وقت غصه ها؟
مانده پایت قرص و محکم،با صلابت مثل من
ریزه کاری های احساس تو را فهمیده است؟
می کند با شعردرمانی طبابت مثل من؟
وقت صحبت پیش او هم چایی ات یخ می کند؟
وقت را گم می کند هنگام صحبت مثل من؟
وقت قهرت زندگی بر او جهنم می شود؟
می خرد ناز نگاهت را به سرعت مثل من؟
وقت ابری بودنت آیا تحمل می کند؟
می کند فرمان اخمت را اطاعت مثل من
وقت سرما خوردگی ات پشت هم می بوسدت؟
می کند بیماری ات بر او سرایت مثل من؟
وقت صحبت کردنت غرق کلامت می شود؟
می کند حتی به لحنت، خوب دقت مثل من؟
مثل من موهای لختت را نوازش کرده است؟
جنگل موی تو را داده طراوت مثل من؟
بی تفاوت پشت خود را کرده بر تو وقت خواب
یا برایت شعر خوانده با لطافت مثل من؟
با وجودت، در کنارت پادشاهی کرده است؟
از حضورت کرده آیا حس قدرت مثل من؟
بگذریم از او خودت حالت خوش است ای جان دل؟
یا که تلخی،گم شدی در کنج خلوت مثل من
ماه من چیزی بگو،حرفی بزن...گریه چرا؟
نیست آن نامرد پست لامروت مثل من؟
خسته و تنهایی و بی تاب و دلگیر و غریب
حال خوش را کرده دنیا از تو سرقت مثل من
کاخ رویایت شده ویرانه ای تاریک و سرد
از ته دل دلخوری از دست قسمت مثل من
دست من خالی ولی قلبم پر از احساس بود
کیست در فقر خودش درگیر حشمت مثل من؟
ثروتم عشق زلالم بود و طبعی پر غزل
نیست تعریف تو از مفهوم ثروت مثل من
حاضری از کل مالت بگذری با شوق و شور
تا که باشد حس او هم چند ساعت مثل من
خاطرات عاشقی در ذهن تو صف بسته اند
می روی در کافه مان از روی عادت مثل من
می پرستیدم تو را اما نفهمیدی چه سود؟
رفتی و در خود شکستی از ندامت مثل من
نارفیق نیمه راه من چه کردی با خودت؟
غصه داری بی نهایت بی نهایت مثل من
ارزشش را داشت ای بی معرفت چیزی بگو
رفتی و افتادی از لذت به ذلت مثل من
توی این دنیا نشد بانوی زیبایم شوی
می فرستی بر خودت نفرین و لعنت مثل من
دردهایت را به جان من بریز و صبر کن
صبر کن تا روز بلوای قیامت مثل من
در جهان دیگری ما قسمت هم می شویم
بعد مردن می روی از این اسارت مثل من
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد