عمریست که درهجرتودیوانه ترینم
به امید فرج برسرهرکوچه نشینم
مولافرجی کن که دلم شاد بگردد
ازجلوه ات این مرده دل آباد بگردد
این بلبل شوریده دگر تاب ندارد
این مردمک دیده دگر خواب ندارد
از دوری تو خون به دل باده فتاده
تسبیح تو و مهر ز سجاده فتاده
ای مهدی زهرابه خداجلوه گری کن
براین دل مسکین رمیده نظری کن
ترسم که کفافم نکند عمروبمیرم
تاکی سر این کوچه وآن کوچه بگیرم
ای یوسف مصری توبه کنعان گذری کن
برقلب جفا دیده ی یعقوب نظری کن
ای مرهم دل مرحمتی کن دل ما را
با تربت جدت بده پیوند گل ما را
آماج هزارخدعه ونیرنگ شده این دل
ازیس که خطاکرده دگرسنگ شده این دل
ما از که سراغ ره میخانه بگیریم
ازساغر که باده و پیمانه بگیریم
مامنتظرجام ازدست توهستیم
ما منتظران فرج و روز الستیم
دنیا ره بیداد گری آغاز نموده
دجال ببین قهقهه ای ساز نموده
یک عده ای ازکینه برفتن ره باطل
از بازلشان زخم زبانی زده بردل
دنیا همه با خدعه و نیرنگ گرفتند
نیم دگرش هم به سر جنگ گرفتند
درشهرنبی قوم پلیدی شده حاکم
ای دست علی.قطع بنماریشه ی ظالم
دیدی که میان در و دیوار چه کردند
بامادرتو.آتش و مسمار چه کردند
دست تو.چرا حائل دیوار نگردید
یا مانع آن آتش و مسمارنگردید
دیدم که زغم هاله ای ازخون بدلت بود
از وای علی ناله ی مجنون بدلت بود
از دوری توصوت موذن شده خاموش
قرآن تو و عترت تو گشته فراموش
ای ماه محاقم تو دمی پرده دری کن
دوران پس پرده بیا و سپری کن
ای عطر دل انگیز بهاران تو کجایی
اشکم شده چون قطره باران توکجایی
ای ناجی حق.پرتو قرآن تو کجایی
مردند زغمت مردم ایران توکجایی
از طبل بد غرب دگر گوش نمانده
ازطعنه ی ایشان بسرم هوش نمانده
ای گشته خجل طلعت خورشید ز رویت
گلهای بهاری همه سرمست ز رویت
ما.منتظریم. منتظر آمدن تو
گوشیم سراپا به ندا و سخن تو
مولا.وهب.ازهجررخت تاب ندارد
ابری شده این سینه و آفتاب ندارد
75/7/15میناب وهب رنجبر
بسیار زیبا و دلنشین بود
در وصف انتظار