من ازهشت سال دفاع ازجبهه از.اهوازمی آیم
من ازخاک شهیدان ازشلمچه بازمی آیم
من ازولفجرهاازکربلاهااز خط ایلام
ازآنجایی که صدهالاله دردامان دشتی خفته اند بی نام
من ازدزفول واندیمشک وشهردانیال شوش
همانجایی که ازباران موشک.باده ی فردوس کردند نوش
من ازشهر.ش.م.ر. ازحلبچه باز می آیم
ازآن شهری که صدهانوعروسش خفته اند با ناز.می آیم
شبان تارو بیم موج و درقایق تک وتنها
صدای توپ وتانک وخش خش باداست ونیزارها
زسوسنگردو دهلاویه و سردشت تابستان
زدشت فکه وعباس وکل خاک خوزستان
من ازعین خوش و رودخانه ی کرخه ز پل سابله می آیم
همانجایی که ازخون شهیدان سبزگشته لاله می آیم
ازآنجایی که برپیشانی مردان جنگی نقش یازهراست
ازآنجایی که در ذکردعای نیمه شب هاآه و واویلاست
ازآنجایی که نخلستان آن باخاک یکسان شد
ازآنجایی که از رزم بسیجی دشمناش مات وحیران شد
ازآنجایی که پاسداران آن درخون غلطیدند
ازآنجایی که درحمله امام خویش را دیدند
من از دریاچه ی ماهی زشهر فاو می آیم
ازآنجایی که از رزم شمادفن است صدهاناو می آیم
خدایااین چه نوع جنگیست
خدایا این چه نوع جنگیست
که در یک سوی آن ایران تک وتنهاست
ودرسوی دگرصدام وهم پیمان آن اعراب وآمریکاست
بنام رزم بالایت فرازآسمانها را
چه در دریا چه درخشکی و اوج بیکرانها را
تودرهشت سال دفاع فتح المبین را افتخاردادی
زریق القدس راسرلوحه ی راهت قرار دادی
چه هستی تو نمی دانم
که هستی تو نمی دانم
بسیجی.ارتشی یاکه سپاهی تو
همی دانم که یارو همدم هربی پناهی تو
من ازمجنون واز هورالعظیم و دجله می می آیم
زهرخطی که برپاگشته درآن حجله می آیم
وهب.برگوکه این گلهاچگونه گشته اند پرپر
حبیب ابن مظاهرباعلی اکبر و اصغر
زبانم نای گفتن نیست
قلم پای نوشتن نیست
من ازهشت سال دفاع ازجبهه ازاهواز می آیم
من ازخاک شهیدان ازشلمچه باز می آیم
74/6/11بندرعباس وهب رنجبر
حماسی و زیباست
در وصف جانفشانی دلاورمردان و زنان این مرز و بوم