می زنم بر سر که هرشب من غمی در سینه دارم
مثل یک گل در بیابان چهره ای پژمرده دارم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
تا که بارید از زبانم غزلی از جنس دوری
من به آرامی شکستم چون دلی از شیشه دارم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
پرسیده که می جویی چه هر شب در خیابان ؟
گفتمش من یادگاری در دل یک کوچه دارم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
نیست در چشمان من جز چشم تو
آه آری غنچه ای در خاک این آیینه دارم
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
یک شب که تنها بودم و حالم خوب نبود تصمیم گرفتم که برم تو خیابونا یکم راه برم و ناخودآگاه رسیدم به کوچه ای که یه عزیزی که خیلی هم دوسش دارم خونش اونجاست و یکی تو راه ازم پرسید چی می خوای انقدر تو خیابون می چرخی ... و اونجا تصمیم گرفتم یه شعر با این مضمون بگم که احساس می کنم با این شعر تونستم پاسخ بدم به دلم ... اون شب و اتفاق هاش باعث شد تا بیت سوم به این صورت در بیاد
پرسیده که می جویی چه هر شب در خیابان
گفتمنش من یادگاری در دل یک کوچه دارم ♥️♥️
آرزو می کنم همه یادگاری هایی که تو زندگی دارن در مواقعی که ناراحت هستن دلشون رو شاد کنه ... امیدوارم همه یه یادگاری خوب از دیگران داشته باشیم و خودمون هم یادگاری خوبی برای دیگران باشیم ♥️
بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد