بگذارید که این عمر...

سلام و عرض ادب دوست و شاعر گرانسنگ جناب نصرالهی عزیزم
خیلی لطف فرمودید
بی نهایت سپاسگزارم
بهترین هدیه ای می شد به دل تنگ ما بدهید همین مروارید دریای مواج ذوقتان بود بزرگوار.

من شاگرد لایق لقب استاد نیستم.
نظر لطف شماست عزیزم.
********************************************
شعرتان بسیار زیبا بود و چون همیشه سرشار از تعابیر زیبا و صناعات ادبی بدیع.
این ویژگی طی مطالعات بسیار و ممارست جلوه گر می شود و شما به زیبایی از پتانسیل زبان کهن بهره می جویید برای خلق تعابیر نو و تصاویر چشم نواز.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
بگذارید که این عمر به پایان برسد
مگر اینگونه به پایان شب هجران برسد

طعم اتحف !
طلب،عشق،معرفت،استغنا،توحید،حیرت،فقروفنا

اینها هفت شهر عشقیست که عطار معرفی میکند .بیت اول شما یک دفعه سر اصل مطلب رفته و فقر و فنا را نشانه رفته است.
بسیار لذت بردم
میکشد بعد تو دردی دل بیچاره من
نگمانم که چنین درد به درمان برسد
کاش امشب سر دیوانه نگردد پی تو
تا دمی خواب بر این دیده ی گریان برسد

در این دو بیت به خوبی وادی حیرت را که متقارب با طب است به تصویر کشیده اید.
تناسب واژگان در این ابیات بسیار زیباست

دود آهم به سما خاست چنان ابر سیاه
تشنه اندیشه مکن دود به باران برسد
مراعات نظیر
تشبیه و استعاره واژه دود در مصرع دوم

میزنم چنگ چنان بر دل و مینالم تا
خبر مرگ من از کلبه ی احزان برسد

تلمیح زیبا به کلبه حضرت یعقوب
ایهام تناسب در واژه چنگ

عاشقی نیست ردایی که هرکس بدهند
درد باید بکشی تا به لبت جان برسد

بسیار زیبا
یاد این بیت از حافظ افتادم:

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست


از دیاری که همه کافر و دنیا طلبند
انتظار غلط این بود مسلمان برسد
یک تصویر زیبا و بدیع که موید معنای ابیات پیشین است و به نوعی مقصود آنها را موکدتر می کند.
**************************************
تبریک عرض می کنم آفرینش این غزل زیبا را
ذوقتان جوشان