با سلام وادب گرامی دوست شاعرم !
ممنون از حضور سبز و پربارتان
و حسن نظر دوست عزیزم !
دوست من ! بنده همه ی هستی را معترض میدانم !
اصلا زنتدگی بع اعتراض ممکن نیست.
جال گاهی این اعتراض نقش مثبت دارد وگاه منفی
زادن ومرگ ريال خنده وگریه ، اندوه و شادی،
صلح و جنگ ، انتقام و گذشت ....
و عرفان را نیز اعتراضی میدانم نسبت اعتراض واعتراض مداران!
قران اعترض میکند به دنیا پرستان ومشرکان و
ظلمه...اصلا در نفس عرفان هم اگر دقت بفرمایید آن سکوت و سکون
اعتراضی است نسبت به ضد یا مخالف خویش!
این یک نگاه است که بنده با نگاه همه عمر به آن رسیده و آن را
دریافته ام . اخرین حرف را نه عطار میتواند بزند ونه مولانا ونه حافظ!
زیرا وقتی مردم در مورد آیات الهی که آیات وحی است وآخرین
پیام ، میتوانند برداشتهای متفاوت ومتغایر ومتخالف
داشته باشند وبحثهای بسیاری بر اساس فهم و درک انسانی
در جریان است ، دگر نظریات جای خود را دارند.
شعر من ..سخن من ...درد من ...حرف من ..ووو
بعنوان یک انسان مستقل مربوط به خودم میباشد. و جز سخن وحی را ، هر سخن ونظریه ای را قابل تشکیک وتردید وتغییر میدانم!
تنها دست خدای حسین ومولا علی پشت و پناهتان باد!