نوشته ها بهانه است
فقط می نویسم که یادآوری کنم
دلم می زند ضرب تو را...
........
نوشته ها کوچکند
فقط می نویسم که ستایش کنم
دالان قلب بزرگت را...
......
نوشته ها بی تو ناقصند
فقط می نویسم که نشانی دهم
چراغ سبز بودنت را...
........
نوشته ها گهگاهی به خط می شوند
فقط می نویسم که زیبا کنم
سلام دفتر خوشبختی را...
........
نوشته ها یک هیاهو را بیداد می کنند
فقط می نویسم که بی خواب کنم
چشمان بیدار تو را...
.......
نوشته ها یک مشق کهنه اند
که تند و بی پروا نوشته ام
فقط مانده یک نمره بیست!!!
که مهر می شود پیشانی تو را...
.......
نوشته ها یک بازار پر از باران ست
فقط می نویسم از آسمان ابری
که ببارد زنبیل تو را...
.......
نوشته ها بعضی زندانی اند
فقط می نویسم که نشان کنم
آدرس ملاقاتی تو را...
.......
نوشته ها پست می شوند به یک دوره گرد
فقط می نویسم که ساده کنم
انتظار آفتاب و گل تو را...
........
نوشته ها پشت دیوار نیستند
فقط می نویسم ز دستی
در یک اجتماع شلوغ صحرایی
که می فشارد روح آشنایی تو را...
........
نوشته ها قطره قطره اسیر دست کاغذ می شوند
فقط می نویسم که باز کنم
کلید موج دریای تو را...
........
نوشته ها سالها در دلم می زیستند
شاید تشنه ی یک جرعه ی مهر
می نویسم از عمق یک چاه تهی
جادوی نقطه ی اوج تو را...
........
نوشته ها برای مردمان رهگذر نیست
فقط می نویسم که جست و جو کنم
نقطه ی جنون آشنایی تو را...
.......
نوشته ها خط های دفتر را می مکند
و نقطه ها
که پایان ویرانه هان
می نشینند مسکوت نزد نامت
شاید... بوسیده باشند تو را...
........
نوشته ها هیچگاه هدیه تاریخی نمی شوند
فقط می نویسم که بایگانی کنم
کتاب سالروز تولد تو را...
........
نوشته ها بی سوادند و نمی فهمند
که تو یک نفس کم داشتی و رفتی
غلط می نویسم و باز می گویند
می خواهند ببویند تو را...
........
نوشته ها می دمیدند و صبح
آفتاب سر می زد
نگاه کن...
من تمام شب نوشتم و فقط شنیدم
.......
لالایی گرم تو را......)
نویسنده: سیدمصطفی سراب زاده
بسیار زیبا و طولانی است