دوشنبه ۱۰ دی
|
دفاتر شعر حسن باقری(فانوس)
آخرین اشعار ناب حسن باقری(فانوس)
|
به سیلی می زند هردم
دست وحشی باد ویرانگر
به گوش غنچه سرخ حقیقت .
بذری کشته از آزادگی
به خاک سینه های تشنه خورشید
درآن سرمای جان سوز زمستان
آواز آشنای مشت و دندان ..
واینک در نوبهاری
اینچنین گشته اسیر
بند و بیداد کینه هایی دور.
به مستی می زند فریاد:
نرنجاند دل ما را خنده های زشتتان هرگز
نمیراند تن ما را شوکران تیغ هاتان هرگز
وروح مست ما نمی لرزد
از آن آواز شوم فکرتان هرگز
که ما در چشمه عشق
چنین گردیده ایم روئین تن...
وتو ای شب:
تبر را، از خون پاک غنچه ای
در اشک باران غسل دادی
خورشید مهر ما را در بند ظلمت آرزو کردی
هراست را که از عمق چشمانت
شرر ریزد ،چه خواهی کرد...
دشنه تزویر را
که در عریانی اندیشه ات پیداست
چه خواهی کرد...
ولی در شام و مرگی بد فرجام
با همان داس خونینت
به کام خاک پایانست..
ودست روشنی
بر گلوگاه چرکین خنده هایت، تنگتر..
به بهانه زاد روز بزرگ مرد آزادی دکتر مصدق
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد راد عزیز سپاسمند مهرتان پیشکش حضور سبزتان بزرگوار خوش آمدید | |
|
درود استاد انصاری گرامی خرسندم که خواندید شاگردم در محضرتان ومی آموزم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
مثل همیشه زیبا بود