جمعه ۲ آذر
عابری ناشناس شعری از محمد بابایی (نامی)
از دفتر راهبه ی عاشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۵۳۱۲
بازدید : ۷۲۶ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر محمد بابایی (نامی)
آخرین اشعار ناب محمد بابایی (نامی)
|
اینجا
بی حضور هیچ شاعری
اشعار مهلک سروده می شود . . . !
عابران را می بینم
که بی رد و بدل شدن واژه ای
کوچه ها از کنارشان می گذرند
وحشت و عفونت که خانه در باور های مردم کند . . .
تابوت های مملو از موجودات زنده
راه گورستان را می پیمایند
بی آن که سنگی سد راهشان شود
درد چه راحت معنا یافت
از ما که برای قبرمان بیل فروختیم
گریه ی مرغان دریایی را فراموش کردیم
تا صدای قدم های عابری ناشناس گوش هایمان را
به درد آورد
همه سر جایمان خشکمان زد
تکه ای ابر کافی بود
تا از هم بپاشیم
صدا در گوشمان پیچید
از گودال بیرون جست
طنابی شد و دور گلویمان پیچید
بی آن که بیدادی کنیم مزه ی خفه شدن را
چشیدیم
انگار مرگ
شهرمان را در محاصره ی خویش
قرار داده بود . . .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.