پنجشنبه ۶ دی
هنوز به «زن » بودنم عادت نکرده ام ....... شعری از مستانه دادگر (ماهور)
از دفتر شعر زیتون نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ ۱۰:۳۲ شماره ثبت ۵۳۰۰۷
بازدید : ۴۴۰ | نظرات : ۲۳
|
دفاتر شعر مستانه دادگر (ماهور)
آخرین اشعار ناب مستانه دادگر (ماهور)
|
در خواب دخترکانه ای بودم
که دیدم معشوقه ی ماهم
هنوز به شب و ماه
عادت نکرده بودم
که ندا آمد:
معشوقه ی نور باش!
ظهر شد
خسته و سوخته در پی خوابی
که ندا آمد
غروب آغوشت را
به فرضیه ی اول وقت یار بسپار
گفتم:
از پیرهن نیمه سوخته ام چیزی نمانده!
گفت:
عریان شو
در اعماق یاخته هایت عطری یافته ایم
از بکارت غنچه های زنبور ندیده
پیرهن فرو شد
بر زمینی که مرا
فقط «زن »میخواست نه «انسان»
کندوهای غارت شده ی تنم
پلکانی برای صف اول بهشتیان
با ذره ذره ی ویرانی ام
سجاده بافتند
رو به قبله ی حوریان نازک اندام.....
باور کنید
پس از چهل سااال
هنوز به «زن» بودنم
عادت نکرده ام
ای انسانهای گداخته
درغارت خنکای روحم
چند قطره صبح را
برای خودم نگه داشته اید ؟ ...
#مستانه_دادگر
#ماهور
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بدون تعارف عرض کنم شما شاعری توانا هستید که قلم در دستان مست می کند!!