پنجشنبه ۱۱ بهمن
غربت شعری از بشیر احمد رحمانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ ۰۳:۴۳ شماره ثبت ۵۳۰۰۴
بازدید : ۴۷۸ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر بشیر احمد رحمانی
آخرین اشعار ناب بشیر احمد رحمانی
|
کوچه های وطنم خاکی بود.
رنگ تن پوش دلم بود تنش.
حال...
حال انگار به غربت شده باشم محکوم!؟
به دور ماندن.
به حسرت کشیدن.
کاش میفهمید کسی حرف دلم را اما.
هر کسی درد خودش را دارد.
من چه باید بکنم؟
دور زخاک!!
نفسی میخواهم.
نفسی از جنس هوای وطنم.
ودرآن خا صفایی داشتم .
که دگر نیست.!!
انگار که خون رنگ صفا را شسته.
حالا من انگار به دوزرده باشم محکوم.
هیچ چیز برای دل من زیبا نیست.
وطن من کجاست؟؟؟!؟!
وطنم اینجا نیست!!!
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس استاد امید که دلتنگی همه پایان یابد | |
|
جهانی سپاس. استاد. پر احساسم | |
|
جهانی سپاس از شما گرانقدر | |
|
سپاس فراوان از حضور بر قدرتان | |
|
درود استاد امید که زیر سایه شما بیاموزم | |
|
جهانی سپاس که قلم تازه کار مرا لایق وقت خویش دانستید | |
|
جهانی پر از احساس. سپاس از. حضور سبزتان در صحفه این ناچیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.