شرف آزادی
«ش...ه...ف...ار» ...ی...د...تار،
می...ن... شلّاقِ ت...د...د
بر واژههای آزادِ
آزادْکبوترها؛
می...ه... زهرِ ...فس،
با آذرخش1،
بر بالها...!!!
در غار ...ل...ۀ ...و،
با ...م...ی... ...ک...ی...،
چه هدهدانی سبزاَندیش،
خوراکِ خاک گشتند
زیر تیغِ
مستِ د...رها،
و درختانی پُرهوش،
غرق گشتند پنهانی...
و بینام، بیگ...ر،
در کنارِ
یارها!!!
...آری،
فتادهاند از نفَس، بلبلانی، امّا
«خرَد»ی دریادل،
میتپد همچون موج
و میکارد دمادم2،
بذر مشعلی، در اوج!
...«ش...ه...ف...ارِ» «گربۀ»3 ...ی...ن،
همچنان
می...ا...د با گرگِ ت...د...د...؛
کَرْنا4ی خشمش امّا
چون5 «سوت ترس» است در تاری6،
با باری از
تردید!!
...میشنوی؟
کبوتری برفی7،
در پای د...ر،
برمیآورد فریاد:
گر چه تن، در هزار بند است
ولی هزار شرف دارد
بر آزادی تنِ
بردگان ک...شِ
ش...ه...ف...اران
سیهکردار!
اردیبهشت 1395 خورشیدی
مهدی (مهرداد) انصاری سمنانی («شیدا»)
2.دمادم: پی در پی، نفَس به نفس.
3.مشهور است که نقشۀ کشور ایران، همانند (سایۀ) گربهای است.
4.کرنا: شیپور (بزرگ) جنگی.
5.«چون» در اینجا: مانندِ...، همانند... .
6.کاهش یافتۀ واژۀ «تاریکی» است.
7.نگارنده، همان گونه که در پانوشت یکی از سرودههای دیگرش نیز، یادآور شده است، «برف» را در فرهنگ شعر، میتوان نشانه یا نمادی از پاکی روان انسان دانست.