سه شنبه ۴ دی
پایان من شعری از فرشید افکاری
از دفتر رباعی نوع شعر رباعی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ آبان ۱۳۹۵ ۰۳:۱۸ شماره ثبت ۵۱۱۹۳
بازدید : ۷۰۰ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب فرشید افکاری
|
پایان من و سکوت این شبکده است
مه رفت ولی دوباره حرفی زده است:
(فرقی ست میان ایستگاه شب و تو
او با نرسیدنش کنار آمده است...)
...
در شهر هنوز سیل پاییزی بود
انگار که جشن مرگ آویزی بود
بر دره ی رنگها تنی بر دار و ...
بر گردن آن بهار یک تیزی بود
...
شهری که به زهر تیرگی بیمارست
هر تیر چراغ ؛ زیر صد آوار است
با بارش این طناب های گره دار
کابوس : شبیه چوبه ای بی دارست
...
کابوس من از غبار شب آگاه است
باران پر کبوتران در راه است
انگار سقوط میشود این پرواز
وقتی که تمام آسمان از چاه است!
...
هر سایه که می دید درآن دشت عذاب
یک لحظه چو دود بود یک لحظه چو آب
وقتی که گذشت تشنه ای از روحش
دانست که او نیز سراب است سراب
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.