شنبه ۱ دی
حیف شهر قشنگ چشمت نیست یک غریبه در آن قدم بزند؟ شعری از حسن درویشی (درویش)
از دفتر دفتر غزلهای درویش نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ ۰۲:۲۰ شماره ثبت ۵۰۲۴۲
بازدید : ۴۵۶ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر حسن درویشی (درویش)
آخرین اشعار ناب حسن درویشی (درویش)
|
حیف شهر قشنگ چشمت نیست
یک غریبه در آن قدم بزند؟
مگذار این غریب هرزه دگر
از تو و چشمهات دم بزند
مثل من در میان عاشق ها
هیچ کس همیشه یادت بود؟؟
حق من نیست دست های تو بر
کل تقدیر نقش غم بزند
کل تاریخ من شکستن بود
باورت میشود دلم خون است؟؟
مثل زخمی که در هجوم عرب
یک خودی بر صف عجم بزند
از لبانت چه میشود بدهی
مست و بی خود کنی مرا از خود
آنقدر لب به لب که تا آخر
حالمان را لبت بهم بزند؟؟
قسمتت را به این سفارش کن
که مرا با تو یا تو را با من
قسمت نکبت مرا هم گو
حرف های اضافه کم بزند
حال بی خیال این همه حرف
راستی جواب من را ده
توی خواب قشنگ چشم شما
یک غریبه چرا قدم بزند؟؟
حسن درویشی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.