پنجشنبه ۶ دی
اشعار شعری از یوسف جهانگيري
از دفتر دل ديده ها! نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ شهريور ۱۳۹۰ ۱۱:۴۶ شماره ثبت ۴۸۳۷
بازدید : ۹۹۸ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب یوسف جهانگيري
|
مي شود در اوج غم خوشروي وخندان ميشود/مردي وآزادگي در قعرزندان مي شود گرخليلي پيشه گيري و طريق عاشقي/آتش غم بر دلت سرد وگلستان ميشود دست بي منت نيابي بهر ياري غم مخور / گر گذاري دست خود در دست يزدان مي شود هر نشد بهر شدن هايي به دنيا آمد / بسته در بهر گشايش هاي رحمان مي شود از نشدها گر نگويي و به اميد خدا / ميشود هرآنچه مي خواهي شود آن مي شود گر نميخواهي بميري و فنا گردي بخواه / بودنت در جرگه هستان و مستان ميشود اي چو سيلاب از غم عشق جداافتاده ات/ موسم برگشتن يوسف به كنعان ميشود
نماز آن سيه قلبان مغرور/ كند از قربت يزدانشان دور فزايد در غرور و كبر زشتان/ عبادت هاي ميت هاي در گور چه مردم ها مثال مهر و تسبيح / دمادم در عبادت ليك بي نور از آن پيشاني مشكين چه حاجت /كه گاو افتاده تر از او و او كور وجود دام و گاوان همچو شهد است / ولي تلخي اين چون نيش زنبور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.