سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعرزیباوبااحساسی بود
اما بااجازه تون نکاتی رو به عنوان همفکری یاد اوری می کنم
این شعر به عنوان یک قصیده
دارای مشکل وزنی زیادی است
وتقریبن هربیتش وزن متفاوتی داره
قَصیده یا چَکامه یک قالب شعر کلاسیک فارسی است.
قصیده معمولاً از ۲۰ تا ۷۰ بیت است.
موضوع قصاید مدح شاهان و بزرگان، تهنیت جشن ها، وصف طبیعت و گاه پند و اندرز است.
در این نوع شعر مصراع اول با مصراعهای زوج همقافیه است.
شاعران ایرانی قصیده را از شعر عربی گرفته اند.
بخش عظیم ادبیات فارسی را از آغاز تا پایان سده ی ششم هجری، قصیده تشکیل میدهد.
تفاوت قصیده با قالبِ غزل در تعداد ابیات و موضوع شعر است.
باتوجه به این تعریف ازقصیده
بیت اول قافیه ندارد
باید این دومصراع هم قافیه باشند
مثل این بیت من
دیگر نمی خواهم اسیر درد باشم
یاهمنشین این غم نامرد باشم
می بینی که دوکلمه ی درد ونامرد باهم همقافیه اند
یعنی در دومصوت وصامت آخر باهم یکسانند حروف قافیه (رد)
است................
وباید بقیه ی شعرهم همینگونه پیش رفت ومصراع های دوم دارای قافیه باشد
اگر (باشد) رابه عنوان ردیف شعر فرض کنیم چون درهمه ی ابیات تکرارشده حتمن باید قافیه هم داشته باشد که مطلق معما
کابوس وآخرهیچ کدام قافیه نیستند ودرهیچ حرفی باهم شبیه نیستند
مثلن دراین قصیده ی سعدی اگر دقت کنیم
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست
طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردند
شکر آن را که زمین از تب سرما برخاست
این چه بوییست که از ساحت خلخ بدمید؟
وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست؟
چه هواییست که خلدش به تحسر بنشست؟
چه زمینیست که چرخش به تولا برخاست
طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت
بس که از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست
موسم نغمهٔ چنگست که در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست
بوی آلودگی از خرقهٔ صوفی آمد
سوز دیوانگی از سینهٔ دانا برخاست
از زمین نالهٔ عشاق به گردون بر شد
وز ثری نعرهٔ مستان به ثریا برخاست
عارف امروز به ذوقی بر شاهد بنشست
که دل زاهد از اندیشهٔ فردا برخاست
هر دلی را هوس روی گلی در سر شد
که نه این مشغله از بلبل تنها برخاست
گوییا پردهٔ معشوق برافتاد از پیش
قلم عافیت از عاشق شیدا برخاست
هر کجا طلعت خورشید رخی سایه فکند
بیدلی خسته کمر بسته چو جوزا برخاست
هرکجا سروقدی چهره چو یوسف بنمود
عاشقی سوخته خرمن چو زلیخا برخاست
با رخش لاله ندانم به چه رونق بشکفت
با قدش سرو ندانم به چه یارا برخاست
سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست
به سخن گفتن او عقل ز هر دل برمید
عاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
ترک عشقش بنه صبر چنان غارت کرد
که حجاب از حرم راز معما برخاست
سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن؟ بس
که قلم را به سر از دست تو سودا برخاست
کلمه های اخر هرمصراع مثل یغما -ما - گرما -سرما-دانا- ثریا- غوغا و....................همه چون حرف(الف ) درهمه تکرارشده درپایان کلمات پس همقافیه اند وبرخاست هم کهدر اخرتمام ابیات تکرارشده ردیف است
استعداد خوبی دارید وباکمی ویرایش بهتر میشه شعرتون
اما باید قافیه وعروض وآرایه های ادبی را بیشترمطالعه کنید تا قواعدشعرکلاسیک دستتون بیاد
ان شاالله موفق باشید وجسارتم راببخشید