حرفها

و ما همچنان می گویم می خوانیم و می گوئیم مرحبا به شما بانو حسینی عزیز

درود بانو
جالب و زیباست

آفرین حس زیبای پاکی پشت نوشته وشعرهایتان هست که دوستش دارم بانوی عزیزم...موفق باشید

از این منظر خیلی زیبا بود و اشاره ای بود به عاشقانه هایی و گلایه هایی که مدتهاست ادامه دارد. زیبا بود و با احترام خواندم نوشته شما را، درود بر شما

باسلام‌ بانو بسیار خوب موفق باشید

درود بر خواهر خوبم
کوتاه ولی خواندنی
خیلی دوست داشتم انگار حرف دل منم بوده
مرحبا

سلام و درود بانو حسینی عزیزم
واگویه های تکراری گاهی چون شبان و روزان شناسنامه ی یک تاریخ می شود هر چند به تکرار باشد
بسیار زیبا به دلم نشست
✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش ها، ابر
و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها
باز می گردد
تا من به تو بازگردم مادر!
«غاده السمان»
✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿
همیشه باشید و بسرایید

احسنت خواهر گرامی
سطر های کوتاه ولی پرباری نوشتید....

سلام بانو حسینی گرامی

حس بسیار خوبی پشت این نوشته های کوتاه شما پنهان هست که بی واسطه به ادم منتقل میشه..
چیزی شبیه آرامش.

درود بر بانوی عزیز
احسنت

درودهاااااااااااااا
زیبا بود
مانا باشید

درود

.................... ....................
هزارااان درود نازنینم
.................... ...................
هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

پسربچه ای بود که رفتار بدی داشت.پدرش به او کیفی پر از میخ داد و گفت هرگاه رفتار بدی انجام داد،باید میخی را به دیوار فروکند.
روز اول پسربچه،37 میخ وارد دیوارکرد.در طول هفته های بعد،وقتی یادگرفت بر رفتارش کنترل کند،تعداد میخ هایی که به دیوار میکوبید به تدریج کمتر شد.
او فهمید که کنترل رفتار، از کوبیدن میخ به دیوار آسانتر است.
سرانجام روزی رسید که پسر رفتارش را به کلی کنترل کرد. این موضوع را به پدرش گفت و پدر پیشنهاد کرد اکنون هر روزی که رفتارش را کنترل کند، میخی را بیرون بکشد.روزها گذشت و پسرک سرانجام به پدرش گفت که تمام میخ ها را بیرون کشیده.پدر دست پسرش را گرفت و سمت دیوار برد.پدر گفت: تو خوب شده ای اما به این سوراخهای دیوار نگاه کن.دیوار شبیه اولش نیست.وقتی چیزی را با عصبانیت بیان می کنی،آنها سوراخی مثل این ایجاد می کنند. تو میتوانی فردی را چاقو بزنی و آنرا دربیاوری . مهم نیست که چقدر از این کار ،اظهار تاسف کنی.آن جراحت همچنان باقی می ماند.ایجاد یک زخم بیانی(رفتار بد)،به بدی یک زخم و جراحت فیزیکی است...

درود بر احساس شما بانو