مادرم وطن
هرطلوع مشرقت را
هرغروب مغربت را
آسمان نیلی ات را
دوست می دارم وطن ، ای مادرم
کوه های سر بلند پر غرورت را
رودهای جاری پر خروشت را
دشت های لاله بر خون شهیدت را
دوست می دارم وطن، ای مادرم
سنگ هایت درّ و مروارید
خاک پاکت سیم و زر
هرکجایت پرشداز گنج و گهر
قیمتت را باتمام باورم
دوست می دارم وطن، ای مادرم
باغ و بستانت بهاری
جویبارت سرد و جاری
کشتزارت را نگیرد درد و خاری
خرمن سبز وجودت را شراری
چشم بد از سرزمینت دور با د
دشمنت در هر کجا مغموم با د
دوستت در هر زمان پیروز با د
مرز هایت بی کم و کاست
تا ابد بر جای با د
زخم خورده در تکاپوی زمانی
سربلنداز زخم و بحران جهانی
داغدار شیرمردان دلیری
گنج ها و راز ها در سینه داری
مهر تو در قلب و جانم
نام تو ورد زبانم
عشق تو سوزا نده جانم
تا ابد با تو بمانم
ای وطن ،ای مادرم
جسم من در سینه ات مدفون باد
خاک من بر خاک تو افزون باد
عشق تو در سینه ام سوزنده باد
سجده گاهم خاک تو پاینده باد
گر که دشمن بر تو چشم بد نهاد
استخوانم را بسازم چون سلاح
پیکرم را چون سپر بهر دفاع
دشمنانت خوار سازم در جها ن
خون مردانی که بر خاکت روان
آرش و صد رستم دستان عیان
سربدارانی به راهت سر به دار
تانگردد قامتت خم درزمان
این همه جان که به راهت شد فدا
جمله در دامان تو شد یک نشان
سرخ و سبز و این سپید پرچمت
تا ابد پاینده باشد در جهان
من همینک در بلندای خطر
دررهت از جان و تن کرده حذر
با صدای همچو رعدم، می کنم گوش جهان کر
در ره پاک وطن جان نیست گوهر
صدهزاران جا ن فدای نام ما در