ستمگری

حضرت استاد تهرانی عزیز تبارک الله مرحبا به شما عزیز گرانقدر

درود استادخوبم
بسیارزیبا ست

درود گرامی
غزلی ناب و زیباست

درود بر شما
پاینده باشید

........................ ....................
تو اشتباه نکردی و من گنه کارم
وکیل و مدعی و حکم و داوری از توست


بسیااااار زیبااااا بود بزرگوار
هزارااان درود

......................... ...................
در كوچه‌اي چهار خياط مغازه داشتند. هميشه با هم بحث مي‌كردند. يك روز، اولين خياط يك تابلو بالاي مغازه‌اش نصب كرد. روي تابلو نوشته شده بود: «بهترين خياط شهر»
دومين خياط روي تابلوي بالاي سردر مغازه‌اش نوشت:
«بهترين خياط كشور»
سومين خياط نوشت: «بهترين خياط دنيا»
چهارمين خياط وقتي با اين واقعه مواجه شد روي يك برگه كوچك با يك خط كوچك نوشت:
«بهترين خياط اين كوچه»
...

دوست عزیز جناب جمشیدیان ، اثری زیبا خواندم از آن جهت که با سرعتی بیشتر از حد معمول که خواندمش تازه دریافتم که کمی هم شاعر عجله داشته در بیان حرف هایش و کمی هم دلخوری از معشوق را چاشنی آن کرده... عاشقانه ای نیمه گلایه... زیبا بود و بهره بردم و دلنشین بود بسیار نیز... درود بر شما

جناب آقای جمشیدیان عزیز، سلام علیکم.
................................................................
خسته نباشید برادرگرامی

جناب ‌جمشیدیا ‌ن‌بسیار عالی ‌موفق باشی

جناب ‌جمشیدیا ‌ن‌بسیار عالی ‌موفق باشی

درود بر شما

شعرتان زیبا و با احساس بود
احسنت...

درود برشما
خیلی هم قشنگ

سلام جناب جمشیدیان گرانقدر
سروده ای ار گزار .ناب وبسیار زیبا
لذت بردم
شادزی