سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        پاییز در باغ

        شعری از

        علی اکبر فلاحی(پیرزاد)

        از دفتر گل واژه نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ۱۵:۱۴ شماره ثبت ۴۱۰۴۴
          بازدید : ۲۶۶   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اکبر فلاحی(پیرزاد)
        آخرین اشعار ناب علی اکبر فلاحی(پیرزاد)

        پا ییز در با غ

        عکس پا ییز ذهنم

        قاب شده بی تردید

        خاطرات من وباغ

        من و آن کودکی و قصۀ داغ

        عکس پا ییز ذهنم

        تا بلو ییست رنگا ر نگ

        که شده نقاشی

        ترو تازه در من

        که همه بوی ترش

        به تن قاب زمان

        همه اش جا مانده

        به مشام ذهنم

        بوی رنگ غالب آن

        صورتی و سر خ و زرد

        .

        .

        منِ دردانه پسر

        راهی باغ پدر

        می شدم ناز و مموش

        من و آن کودکی داغ و چموش

        من و آن دفتر سرمشق خموش

        سبزو خرم راهی

        در مسیرم یک رود

        جاری و پر ماهی

        که پراز منظره بود

        که به ما امروزه

        به تبی خشکیده

        از غم بی آبی

        سوخته و تفتیده

        دیوار کاهگلی

        چو کمربند باغ

        نیمه اش گشته خراب

        همه بر دام سراب

        بنشسته زانو

        به پرید ن از رو

        دیده ام از آن دور

        آن درختان صبور

        که درآوره قبا

        بهر خوابی مأمور

        .

        .

        من و غارغار کلاغ

        چونوای خوش باغ

        چه خوش آمدها گفت

        من و میهمانی باغ

        دود آن چالۀ داغ

        من و چشم پرآب

        من و آن کتری که

        شده بر ما بی تاب

        بهر چای وخرما

        خش خش هربر گی

        زیر پای تکرار

        سیر نمی شدگوشم

        از صدای بسیار

        همه چون گنج ودر

        دو سه گردو پیدا

        به دو ساعت پویش

        به دل دریایی

        برگ و خار و خاشا ک

        در کنار صد برگ

        از درختان چنار

        مانده یاقوتی سرخ

        برسر شاخ درخت

        یک درختی تنها

        که بخوانندش نار

        نام زیبای انار

        پدر پیر من

        گل یاس خوش بو

        می رسید بعد از چای

        باکلاهی از نور

        پرزصدها خوشه

        خوشۀ مروا رید

        آیه های خورشید

        می نشست گوشۀ عشق

        می شمردش صدبار

        دانه های تسبیح

        به صدو یک دانه

        صدو ده نام خدا

        از دهانش باناز

        می نمودش پرواز

        آن غروب پاییز

        چه قدر زیبا بود

        سرخی داغ غروب

        به دلم گرما بود

        هر خط قصۀ باغ

        به دودیده سیلاب

        می برد اشکم را

        همه تا یاد خدا

        من و آن باغ نظر

        من و لبخند و پدر

        زیر آن سایۀ نار

        زخم تیغ آن یار

        نقش قلبی به چنار

        شده پایانی بر

        آلبوم ذهن من

        که همیشه تاهست

        بنشسته بر سر

        یادگار خوب کودکی های من
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2