سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        یکی بود و شاعری...

        شعری از

        شاهدخت

        از دفتر کوتاه مینویسم...درد نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۴ ۱۴:۲۸ شماره ثبت ۴۰۲۶۹
          بازدید : ۳۵۴   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        باران می بارد و گریه هایم پنهان می شود
        یک چتر دارم برای باران
        و برای گریه هایم چتری نیست
        که باران ببارد چه نبارد
        از وجود اشکهایم سرما میخورم
        ****
        من اینجا و سویی دگر
        گذشته منست
        که درد امروزم را فردا می فهمد
        ****
        وقتی رفتی فانوس قلبم تر شد
        چشمانم به درون نم داده بود
        و زمین زیر پایم از هزاران بیابان خشک تر
        گریه نمی کنم
        فقط لوله های آب از درون شکاف دارد
        عظیم...
        ****
        آتش میگیرم از تنهاییم کسی
        آتش
        نمی بیند
        فقط سرما سوز دارد
        سوز
        ****
        واژه به واژه ام درمان نیست
        عیبی ندارد
        آنقدر جان داده ام که در کتابهای دبستان بنویسند
        او با درد رفت
        نه اسب
        آنقدر که صدای هقهقم
        قطار را سردرگم کند
        آنقدری که هیچ دهقان فداکاری
        نتواند نگهش دارد
        ****
        دلم برای خوشید می سوزد
        گریه هایش بخار می شوند
        عشقهایش آب
        ****
        یکی رفت
        یکی مرد
        جاده ها از زمانی به بعد ترک خوردند
        آسمان شکافته شد
        غرش ابرها ناله کودکان را پاره کرد
        و من همان مرده ای ام
        که زیر خاک
        ریشه های زندگیش را جدا می کند
        ****
        شاید نماز غذایش هم پذیرفته شود
        ولی نه من خدایم
        و نه عشقم غذا دارد
        عشق را باید تازه تازه مزه کرد
        زیاد که بگذرد
        فاسد می شود
        ****
        آسوده برایت می نویسم
        تو نمیایی
        ولی گنجشکان می نوازند
        در شانه به شانه های
        نسیم
        ****
        قلبم در طوفان سرنوشت افتاد
        و هزاران تیکه شد خاطراتت
        عقب نکش
        تو بیایی
        جوش میخورند
        ****
        چراغ همه روشنه
        اینجا فقط خرابه ای
        خاموش
        خاموش
        نفس ی کشد
        بوی سیگار می دهد
        سمت آن
        دلتنگ است
        معتاد سیگار
        و
        خمار روزگارت
        ****
        غذای هر شبم
        لایه ای درد
        گریه
        تنهایی
        میان نان خندان وجودم
        با سس مخصوص گذشته
        باز طعم وجدت دارد
        بفرمایید
        شام حاظر است ...
        ****
        تجویز دکتر این بود
        هر روز
        یک قاشق غصه+ یک قرص دلتنگی
        چند روزیم هست
        شربت عاشقیت را کم می کنم
        دیروز یک دوم قاشق
        امروز یک چهارم
        عاشقت میمانم...
        ****
        شب مرگم
        کتابم را بنویس
        بگوناشر قلبها
        چاپش کند
        از درد نگو
        از سوز که هیچ
        فقط بنویس انتظار
        خط اول مهم بود
        یکی بود یکی نبود...
        پایان نذار ... شاید خودش بیاید ، از زبان او بنویسی
        ****
        غرورم زیر ردپایت ماند
        نمی دانم غروری که برای برگشتنت شکست
        چگونه  فرش قرمزی برای گذرت شد
        به جز قلبم
        غرورم هم چینی بود
        از همان اول جنس خراب انداختند به من
        ****
        گریه می کنم درد می کشم
        آب میروم
        یک عمر انتظار
        سرنوشت یک ابر
        برای باریدن برای رنگین کمان
        درد دارد که فراموش شوی
        و بوی تازه قدم هایت
        باز هواییم کند
        ****
        ببخشید دوستان اینا همه عکس نوشته بوده
        گویا این عکسا کلا تو پست تایید نشده
        مجبور شدم همه رو تایپ کنمخندانکخندانک
        اگه زحمتی نیست یک توضیح مختصری بدیدخندانک
        که چگونه عکس توی پست بزارمخندانک
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4