باران می بارد و گریه هایم پنهان می شود
یک چتر دارم برای باران
و برای گریه هایم چتری نیست
که باران ببارد چه نبارد
از وجود اشکهایم سرما میخورم
****
من اینجا و سویی دگر
گذشته منست
که درد امروزم را فردا می فهمد
****
وقتی رفتی فانوس قلبم تر شد
چشمانم به درون نم داده بود
و زمین زیر پایم از هزاران بیابان خشک تر
گریه نمی کنم
فقط لوله های آب از درون شکاف دارد
آتش میگیرم از تنهاییم کسی
آتش
نمی بیند
فقط سرما سوز دارد
واژه به واژه ام درمان نیست
عیبی ندارد
آنقدر جان داده ام که در کتابهای دبستان بنویسند
او با درد رفت
نه اسب
آنقدر که صدای هقهقم
قطار را سردرگم کند
آنقدری که هیچ دهقان فداکاری
دلم برای خوشید می سوزد
گریه هایش بخار می شوند
یکی رفت
یکی مرد
جاده ها از زمانی به بعد ترک خوردند
آسمان شکافته شد
غرش ابرها ناله کودکان را پاره کرد
و من همان مرده ای ام
که زیر خاک
ریشه های زندگیش را جدا می کند
****
شاید نماز غذایش هم پذیرفته شود
ولی نه من خدایم
و نه عشقم غذا دارد
عشق را باید تازه تازه مزه کرد
زیاد که بگذرد
آسوده برایت می نویسم
تو نمیایی
ولی گنجشکان می نوازند
در شانه به شانه های
قلبم در طوفان سرنوشت افتاد
و هزاران تیکه شد خاطراتت
عقب نکش
تو بیایی
چراغ همه روشنه
اینجا فقط خرابه ای
خاموش
خاموش
نفس ی کشد
بوی سیگار می دهد
سمت آن
دلتنگ است
معتاد سیگار
و
غذای هر شبم
لایه ای درد
گریه
تنهایی
میان نان خندان وجودم
با سس مخصوص گذشته
باز طعم وجدت دارد
بفرمایید
تجویز دکتر این بود
هر روز
یک قاشق غصه+ یک قرص دلتنگی
چند روزیم هست
شربت عاشقیت را کم می کنم
دیروز یک دوم قاشق
امروز یک چهارم
شب مرگم
کتابم را بنویس
بگوناشر قلبها
چاپش کند
از درد نگو
از سوز که هیچ
فقط بنویس انتظار
خط اول مهم بود
یکی بود یکی نبود...
پایان نذار ... شاید خودش بیاید ، از زبان او بنویسی
****
غرورم زیر ردپایت ماند
نمی دانم غروری که برای برگشتنت شکست
چگونه فرش قرمزی برای گذرت شد
به جز قلبم
غرورم هم چینی بود
از همان اول جنس خراب انداختند به من
****
گریه می کنم درد می کشم
آب میروم
یک عمر انتظار
سرنوشت یک ابر
برای باریدن برای رنگین کمان
درد دارد که فراموش شوی
و بوی تازه قدم هایت
ببخشید دوستان اینا همه عکس نوشته بوده
گویا این عکسا کلا تو پست تایید نشده
مجبور شدم همه رو تایپ کنم
اگه زحمتی نیست یک توضیح مختصری بدید
که چگونه عکس توی پست بزارم