تمام شهر در چشم تو كوچيد
دلم آهسته در ياد تو روييد
نگاهم گشت آويزان چشمت
گل اميد من با شاخه رقصيد
نبودي دل به پاييزي سپردم
كزو صد چشمه ي ديوانه خشكيد
هنوز اين كوچه ها بوي تو دارند
دلم دارد به ديدار تو اميد
شكستن كي مرا اندازد از پاي
بيا بشكن مرا ، لطفا نترسيد
خجالت مي كشد اين كوزه ي آب
كه روزي لب به لبهاي تو ساييد
ندارم جز تو اينجا آشنايي
اگرچه هست اينجا ماه و خورشيد .