نقاشی
من نقاشی می کشم، سالها در دفترم . دفترم نه باورم
من نقاشی می کشم ،از خدا در آسمان ،و از ثریا تا زمین.
من نقاشی ماهرم، ازشما هم می کشم.
هرکه باشید ،هرکجا.
دفترم پرگشته است ،از مراعات قلم.
دارقالی گشته است ،سطح صاف دفترم.
من نقاشی می کشم ،سالها در ذهن خویش،در ورایی از خیال.
باغ رویایم برین،چشم احساسم بصیر،جاده قلبم وسیع،سینه مالامال شرح.
من نقاشی می کشم.
با صدو سیزده نما، از خلایق تا خدا.
عطر گل در دفترم،بوی قرآن می دهد.
رنگ گل تصویری از ،مهدی و آل علی .
رنگ گل چون فاطمه است.
من نقاشی می کشم.
آب رنگم ذره ای لطف پاک مهدوی .
سایه روشنهای من ،گفته های حیدری .
مثنوی دارم ،غزل ،با دوبیتی های سوز.
من قصیده می کشم ،شعرنو شعر من است.
باغ من در مثنوی یاس و نرگس می کشد.
در دوبیتی ها خزان ،تا محرم می رود ،تاصفر ،تا اوج قدر.
من بهارم در غزل ،عید شعبان می رسد.
برگ برگ دفترم می شود تفسیر گل .
از گل باغ علی، و از بهار فاطمه.