چهارشنبه ۵ دی
گاوی ،که دیگه گاونبود ! شعری از سيدمحمدمعالی
از دفتر شكست نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ تير ۱۳۹۴ ۰۸:۵۱ شماره ثبت ۳۸۶۶۹
بازدید : ۳۲۲ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب سيدمحمدمعالی
|
دیروز ، یه گاوهِ شیرنداد!؟
صاحبشم ،آبش نداد!؟
لج کرد باهاش، كاهِش نداد!
گاوِه كه ديد اينجوريه
دیگه یه قطره شیر نداد!
نه فردا ، نه فرداهاهم
نه بعداز اون ، نه بعدهاهم!
یه گاوی ِ بود، چون بقیه
شیرنمیدادش نسيه !؟
بَسگه، ميديد و حرص ميخورد!؟
شيرش وهركسی ميبُرد!
یه گاوی بود،سیاه و سفيد
روپیشونیش ، شاخم روئيد !
فقط یه بَرق بود توچشاش
مثل یه شیر بود جای پاش !
دیگه میخواست گاو نباشه !؟
جاش توی آغُل نباشه !؟
شیرش وهرکس ندوشه!؟
پوستش و،هيچكس نپوشه!؟
امروز دیدم آویزونه؟!
ازچنگک ، قصابخونه !!!؟
محمد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.