دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر خدیجه نصیری (باران)
آخرین اشعار ناب خدیجه نصیری (باران)
|
عاقبت روزی از این دنیا گریزان می شوم
هم قدم با رد پای سرد طوفان می شوم
عاقبت با ازدحام بغض های هر شبم
جنسی از احساس ویرانی باران می شوم
دل به دریا می زنم ، تا درد ساحل کم کنم
غافلم از موج تنهایی فراوان می شوم
تا که آرامم مرا دریاب و حالم را بپرس
عاقبت من تا نفس دارم پریشان می شوم
رو به رویم خیره در چشمان بی نورم بمان..
یک خرابه بیشتر نیستم که ویران می شوم
قصد رفتن کرده ای،شاید که عادت می کنم
من به اینکه تا ابد بی وقفه گریان می شوم
خاطراتم را ببر در لابه لای کوله ات
یک شبی از ذهن تو دانم که پنهان می شوم
یک نفس تنها فقط یک لحظه را با من بخند
مشکلی نیست راهی کوه و بیابان می شوم
می روی یک جرعه ی رویا بنوش از جام من
بی تو بغض خواب های نابسامان می شوم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
💙💙💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
💐💐💐💐💐💐
🌼🌼🌼🌼
💟💟💟
❤️❤️
❤️💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵
🩵💙💙💙
💙💙💙
🩵🩵
💙