دلبرم پس کِی تورا پیدا کنم باید بیا
پیرِ فردا در جوانی آرزو دارد بیا
گرچه بیدارم ولی در خواب غفلت گم شدم
رمزِ خوشبختی دِگر یادم نمی آید بیا
شکوه در دل دارم از خلق خدا،تنها شدم
آشِنا دیگر مرا بیگانه پندارد بیا
در خیالِ دیدنت شب زنده داری میکنم
چشمِ تر تا روزِ دیدارت نمیخوابد بیا
خوش خیال از مال دنیا غافل از فردا شدم
دیگر آن خورشیدِ نورانی نمیتابد بیا
گفته بودی لذت از دنیا به پایان میرسد
ناگهان روزی که میکفتی چه زود آمد بیا
عقلم از تقدیر دنیا در جوانی عاجز است
دیگر از عمر اندکی باقی نمیماند بیا
مَشعلِ شادی ندارم روز میلادم رسید
سالِ دیگر شاید این جان رفتنی باشد بیا
پیکرم تا پر کشیدی شمع بی پروانه شد
شعله ور میسوزد از دلشوره مينالد بيا
جنگلِ سرسبز مارا را داغ دل آتش کشید
باغبان دیگر درختی را نمیکارد بیا
شاخه های تک درخت آرزوهایم شکست
قطره ای باران به نخلستان نمیبارد بیا
آخر از دیدار رخسارت لبانم تشنه شد
بی هوا فرهادِ تو دل را به دريا زد بيا
چشمِ کم سو کس نمبیند به جز تصویر تو
راه برگشتن ب ساحل را نمیابد بیا
خوابِ هر شب زیر باران با تو تعبیرش یکیست
شاید از تقدیرِ فردایم خبر دارد بیا
آرزویم بوسه بر پیراهن خوش بوی توست
با زیارت حاجتم حاصل شود شاید بیا
چاره سازِ درد بی درمان من با دست توست
یک نوازش زخم دل را چاره میسازد بیا
در نمازم رو ب کعبه سجده کردم تا خدا
سمتِ ما نیز چرخ گردان را بچرخاند بیا
شاید اقبال بدم با دست یار احیا شود
رازِ هستى را در اين دنيا كه ميداند بيا
با تو فرهاد آشیانش همچو یک چادر بس است
بی تو مجنون قصر شیرین را نمیخواهد بیا
جلدِ دفتر یادگاری بیتِ خوش ترکیبِ توست
جُز به معشوق عاشق اين دل را نميبازد،بیا
هرغزل را من سرودم بی غرض تقدیم تو
حرفِ دل را بی تو در دنیا که میخواند بیا
فـرهـاد مهرابی
زمستان93
باعرض سلام و ادب خدمت شما عزیزان بزرگوار
هرانچه از شعر و ادبیات آموختم خودم رو مدیون شما عزیزان در سایت بی نظیر ناب میدونم
ایرادات زیادی تو شعرم دارم
امیدوارم مثل همیشه با نقد و نظرات ارزشمندتون من رو یاری کنید
آماده هرگونه نقد هستم
بی نهایت سپاس
دلبرم پس کی تو را پیدا کنم باید بیا
دِل/بَ/رَم/پَس/گِی/تُ/را/پِی/دا/کُ/نَم/با/یَد/ب/یا
= - = = = - = = = - = = = - =
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن