سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 18 شهريور 1403
    5 ربيع الأول 1446
      Sunday 8 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱۸ شهريور

        خواب خوش

        شعری از

        منصور شاهنگیان

        از دفتر گذشت ايام نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ ۱۲:۳۳ شماره ثبت ۳۲۵۵۶
          بازدید : ۴۸۶   |    نظرات : ۴۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور شاهنگیان
        آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان

        بسمه تعالی
        چه خوابهایی که آدمی میبیند و در صدد تعبیر ، به این در و آن در می زند ...
        بعضی آرزو ها یش ، گویا فقط در خواب ، تحقق می یابد  ...
        و بعضی از رویداد ها هم ، شکر خدا  که ، در خواب اتفاق می افتد و حقیقت ندارد  ...
        می ماند ، خواب ِ من :
         
        خواب خوش 
         
        پریشب بود ، خوابم را به زیبایی ، سحر کردم
        چه خواب ِ آبرومندی ، که آن را من ، زِ بَـر کردم
        چه آدم ها که در خوابم به سرعت آمده رفتند
        که با یک یا دو تَـن ، انگار ، اخم ِ مختصر کردم
        در اول دیدم آن دختر ، که اکنون رفته از دنیا
        کتابی در بغل، اُرمَـک به تَـن من هم خطرکردم
        سلامی کردم و اوهم چو سیب ِسرخ ،قرمزشد
        و من از مرزها ، از خطّ ِ قرمز هم  گذر کردم
        دو دستش را گرفته ، قولها دادم به او ، امّا
        زِ اخم ِ مادرش رنجیده ، فورا  دفع ِ شَرکردم
        پس از آن بود خود را در لباس حاکمی دیدم
        که جمع شاعران ِ نُـخبه را یکجا ، خبر کردم
        زِ یکسو ، حافظ و فردوسی و خیام و مولانا
        دگر سو هم ، به بابا طاهر  ِعریان ، نظر کردم
        چنان عریان و تنها گوشه ای از شرم، میلرزید
        که من هم چون رعایا ، آشکارا ،دیده تَـر کردم
        وزیران را ندا دادم ، که خلعت بهر ِ او ، آرند
        تَـفَـقّـد کرده ُ همیان ِ او هم ، پُـر ز زر ، کردم
        و شعر ِ مرگ پروین را به روز ِ پُـرسهء سیمین
        به سنگ ِ قبر ِ او حکّ کرده ُ رو  بَر، قمر کردم
        به آرامی قمر را پیش ِ خود خواندم وَ فرمودم
        بِـخوانَـد،چون گذشته، امر بَـر،مرغ ِسحرکردم
        چو نوشِروان کشیدم من یکی زنجیر در ایوان
        و عدل و داد را در کشورم ، گسترده تر کردم
        به روی میز من هم انتخاب ِ جنگ با دشمن
        برای گفتگو هایی به صد کشور سفر کردم
        به قصرم امپراتوران و شاهان را پذیرفتم  
        و سهم ِ آب را، افزون، به دریای خزر کردم
        از این فرمانروایی، دستها بر سینه،کُرنِـش ها
        شدم خودکامه،چون چنگیز ُ دنیایی، ضررکردم 
        ولی یکمرتبه ، از خواب جستم ، تازه فهمیدم
        شکم را پُـر،دوباره ،شب زصد، سیخ ِجگر کردم
         
        خوابهای خوش ببینید ...
        اصفهان 93/9/20
        ۱۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0