1
جواب تو، به عشق من...، دگـر آری نخواهد شد
تو هم رفتی و کار من...، بجــز زاری نخواهد شد
پس از تو هیچ کس ما را که دلداری نخواهد شد
و دیگر لحظه هامان..، صرف دیداری نخواهد شد
بهـارت در زمستان های من جـاری نخواهد شد؟
2
دلم تا عشــق می ورزد...، شــــبـیه ماهی قرمز
بـرای تــو چـــه می ارزد...، شـــبیه ماهی قرمز؟
به تُنگ عشــق تو سرزد...، شـــبیه ماهی قرمز!
دلــم از درد می لــــرزد...، شــــــبیه ماهی قرمز
که بی تنگش نفس جـز مرگِ اجباری نخواهد شد
3
تـو آن دریای طوفـانی...، گهی جزر و گهی هم مَد
وجـودِ پر معــمّایی... ، ز شــورِ عاشــــقی سـرمد
برای قصـــد جان و دل...، قزلبـاشی به ســــر آمد
زبانت ســـرخ بود اما...، ســـرِ ســـبزم نمی فهمد
به بادش دادی آن روزی... که تکراری نخواهد شد
4
ز مردی یک نشـــانی نیست در این خــانه ام دیگر
نمی آیـد بـه گـــــردِ شــمعِ دل...، پــروانه ام دیگر
به دســت باد دادی...، خــــانه و کاشــانه ام دیگر
ســـقوط کوهِ نامـردی...، به روی شـــانه ام، دیگر
لباسی... دســـتِ دهقــانِ فداکــاری نخواهد شد
5
در آن شام غمم دیدی به خون آغشته شد چشمان
تو را با اشــک خون گفتم ، بمان آری بمان ای جان
من آن مامی که دل کندن زتو بس سخت بودم،هان
تو موسی بودی و از نیـلِ چشمم رَد شدی آسان
به اعجـــازت گرفتــــاریم و ... انکـاری نخواهد شد
6
زهجــرت کارِ دل چون مرغ بســمل بود، نالیــدن
سکوت مرگ ... در چشمان من، در حالِ رقصــیدن
به حیــرت دیده ای از غم، بگرد خویش چرخیدن؟!
مهـــارت خواهــد این شــب را... بدون تو نبـاریدن
دلـم می خواهـد اما، نه...، نه انگاری نخواهد شد
7
تو رفتـی و به هــر وادی...، خدا داند...، پریشـــانم
به جُــــرم آنکه... من عاشـــق ترینِ خلــقِ دورانم
شب و روزی به زیر لب که من این نکته می خوانم
تو را "چشــــم و نظر" از من گرفت و خوب میدانم
که رفت از دستم عشقت،آهِ من،کاری نخواهد شد
8
صــــــــدای بالِ تــو می آید و ... همگـــام با فلبـــم
گـــرفته جــامِ ناکامی... غمی بس خـــام با قلبــم
تو رفتی و ... شــکسـتی عاقبت آن جــام با قلبــم
خــدا حافــظ پرســـتو...، کـــوچ کـن... آرام با قلبــم
کـه تک پـروازیت رســـــمِ وفــاداری ... نخواهد شد
مخمس با تضمین از:
غزلِ زیبا و جاویدانِ خانم اعظم حسن زاده (نگار)