سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 29 فروردين 1404
  • روز ارتش جمهوري اسلامي و نيروي زميني
20 شوال 1446
    Friday 18 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

      جمعه ۲۹ فروردين

      دلش ازم پره

      شعری از

      عماد مقدم (سون)

      از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ ۱۸:۲۱ شماره ثبت ۲۹۰۴۸
        بازدید : ۱۱۸۵   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر عماد مقدم (سون)

      میشه تو ضامنم بشی   دلش ازم پره
      شفاعتم بکن   زیره پاهام سره
      خیلی حالم بده   یه کاری کن برام
      داغونو رنجورم   از این حالت درام
      عمری نکردمو   انگاری پیر شدم
      عاشق شدم ولی   تو عشق اسیر شدم
      گفتم ولش کنم   انگاری گیر شدم
      دلش یه آهوبود   براش یه شیر شدم
      اما وفا نکرد   پیشش حقیر شدم
      دل کنده اون ازم   می گفت که سیر شدم
      بارونی بود دلم   برام گویر شده
      عشقش کوچیک بودش برام   برام حالا کبیر شده
      بزرگ بودم براش   حالا صغیر شدم
      اول یه قافیه   حالا ضمیر شدم
      وقتی پیشم بودش   چه دلپذیر بودم
      برام مثه یه آسمون   براش یه آفتاب گیر بودم
      از وقتی رفته اون   آسیب پذیر شدم
      رفتو ولم کردش   ازش دلگیر شدم
      من که هنوز دوسش دارم   امیدوارم برگرده باز
      امیدوارم خودت برام   قصه رو باز کنی آغاز
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

      نگار از ساحل احساس رد شد اا چه زیبا خوب بودن را بلد شد اا نگاهم چون که بر چشمانش افتاد اا همه حسم به او افزون ز حد شد اا از کتاب دل گویه های بانوی احساس اا درود و شبتان آرام نابیان گرامی
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      تو را شادی مرا غم آفریدند ااا کنارِ اشکِ نَم نَم آفریدند ااا بداهه سپاس آذردخت مهربان خانم مهندس عزیز محبّت دارید نازنین خواهرم ااا خداریارتان
      سید مرتضی سیدی

      من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
      آذر دخت

      درود و عرض ادب ااا سلام استاد بانو کوهواره عزیز شب شما هم بخیر و ایام به کامتان عزیزم
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      د ااا یخی به نزدِ آفتاب میآیَد ااا صدای چکّه های آب میآیَد ااا از مِناره ی صحنِ گنبدطلا ااا صلّ علی ابوتُراب میاید ااا از نفَس دلِ شکسته ی من ااا حدیثِ سُرخِ تَب و تاب میآیَد ااا بخشی از یک غزلم ااا سلام و عرض ادب شب و روزگار همگی شما گرانقدران در پناه امن الهی بخیر و خوشی ااا بدرود

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1