شنبه ۳ آذر
هركه گنه كرد گنهكار شد شعری از رضا محمدی (شب افروز)
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۸:۰۳ شماره ثبت ۲۸۶۴
بازدید : ۵۵۶ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)
آخرین اشعار ناب رضا محمدی (شب افروز)
|
هركه گنه كرد گنهكار شد بي خبر از لذت ديدار شد زاهد بيچاره كه بد مي كند شيطنت خويش مدد مي كند سر خوش است از اينكه نمازش بود روز وشب اين راز و نيازش بود سر بنهد بر سر سجاده اش تا بشود دلبر دلداده اش تا كه رسد او به والضالين رعشه فتد بر همه ي ظالمين حمد خدا رشته ي وصلش شده گرچه تقلب شده اصلش شده تا كه دهد او به خدايش فريب خوانده بسي آيه ي امن يوجيب بي خبر از اينكه خدا حاظر است بر همه كس در همه جا ناظر است تا به كجا اين همه رنگ وريا مردم بيچاره نمودن سيا تا به كجا حرف خدائي زدن پنبه ي خود را به بهائي زدن تا به كجا بهر رسيدن به زر احمق و بيچاره شدن همچو خر دست حقيقت كه نفس گير شد تازه بفهمي كه بسي دير شد مشت اچل جونكه بكوبد به در توبه نمودن بشود بي اثر تا كه اجل نيست تو را روبرو جان دلم معرفت حق بجو فرصت دنيا نبود ماندني پس نشناسد ز فقير و غني جان دلم يك كفن آماده كن جند صباحي تو چو سجاده كن هركه كند نيم نگاهي بر آن پس نخورد حسرت سود و زيان جامه ي تقوا همين جامه است زيوار هر عاشق جانانه است چو تو بميري چم كسي فكر توست وارث دنيا نه پي ذكر توست پس تو خودت فكر به فردا نما يك كفن خوب مهيا نما يك كفن از رزق حلال حلال تا كه در آنجا بكند وصف حال گرچه (شب افروز) خودش رو سياست از هنر اهل نظر باصفاست ----------------------------------- شب افرزو 11/2/90
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.