بی وفا رَهدی ولی هرگز فراموشُم نکن
جور شمع ِ بی گُل وپروانه خاموشُم نکن
مُو که مَندُم خُم تِهنا و غم دیری زِتو
تِهنایی لیشه بیَو تِهنا مِثِ دوشُم نکن
مَست دیدن تیاتُم تا قیامت ای گُلُم
بِل به ای مَستی بِمَهنُم وتو وا هوشُم نکن
تی به رَه مَندُمه شاید که بیایی تو زِ رَه
بی وفایی زِ تونه امّا فراموشُم نکن
مَندُمه به عشق اَشنیدن زنگ خنده هات
رَهدی امّا دی صداته دیر زِ ای گوشُم نکن
مُو هَنی مَندیرتُم تو بی خیال حال مُو
خَوَری زِم بِگِر و هرگز فراموشُم نکن .
«معنــی»
بی وفا رفتی(مَرا تَرک کردی) اما فراموشم نکن
مثل شمعی که بدون(همدم) گل و پروانه است خاموشم نکن
من ماندهام تنها و غم دوریی از تو
تنها ماندن خوب نیست بیا و نگذار مثل دیروز تنها بشوم
بادیدن چشمهایت از خود بیخود شدم(مست) شدم
بذار تو همین مَستی بمونم و من را هوشیار نکن
هنوز چشم براهتم شاید از در بیایی
بی وفایی از تو بود اما فراموشم نکن
من به عشق شنیدن صدای خنده هات منتظر مانده ام
رفتی از پیشم اما صدات و ازگوشم دور نکن
من هنوزمنتظر رسیدن(وصال) به توام اما تو بیخیال من هستی
از من خبری بگیر و هرگز فراموشم نکن.