يکشنبه ۲۷ آبان
شوم بخت شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۶:۴۳ شماره ثبت ۲۸۳۰
بازدید : ۸۱۵ | نظرات : ۱۱
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
هیچکس این راندیدمن مرغکی وامانده ام هرکه آمد ناله کردمن درقفس جا مانده ام هرچه من پرپرزدم این دردوغم درمان نشد چشمها کوراست نمی بینندکه اینجامانده ام کس نمی فهمد دراین زندان صدای کال من پس چه میداننداین مردم دگر ازحال من هرکسی ردشدبرایم آه وُحسرت میخورد گم شدم درخودنمی پرسد کسی احوال من بس کنید این ناله هاهم مرهم دردم نشد غصه هاتان هم علاج چهره ي زردم نشد درقفس من مانده ام، دیگر مسوزانید دلم اشک وغمهاگرمی این کلبه ی سردم نشد دردمندم ، مَنترِ اين ظلم رندان گشته ام بیگناه هستم ، اسیرقفل وُزندان گشته ام گرگناه است عشق ديگرحكم اعدامم دهيد بخت من شوم است ، كه پنهان گشته ام s@rv
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.