يکشنبه ۲ دی
روح خدا شعری از مسعود عظیم پور
از دفتر بغض نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ ۱۹:۵۵ شماره ثبت ۲۶۹۱۲
بازدید : ۶۴۷ | نظرات : ۳۱
|
آخرین اشعار ناب مسعود عظیم پور
|
روح خدا
رفت او که پر از لطف و صفا بود
آیینه سیمای خدا بود
رفت او و ولی خاطره اش ماند
هم او که پر از لطف و وفا بود
شب تا به سحر هم سخن عشق
راهی حریم اولیا بود
در مسجد و در منبر ودر وعظ
بیزار ز هر ریب و ریا بود
آن سایه لطف و فر خورشید
از غیبت و از کینه جدا بود
او جلوه انوار الهی
روشنگر شبهای سیا بود
فریاد بلندش به شب ظلم
بر ماذنه عشق رسا بود
در ارض درخشنده چنان در
خورشید فروزان سما بود
آوای حزین او همیشه
موسیقی متن قصه ها بود
می گشت در آسمان و اما
با درد زمین آشنا بود
آن قامت رعنای پر از مهر
آماج ستم ها و جفا بود
در باغ خزان در گذر از ما
آرام چنان باد صبا بود
آن روز چنان به شوق می رفت
گویی که پرنده هوا بود
آن روح بلند قدسی عشق
آن عبد خدا روح خدا بود
از میکده پیر میفروشی
رفت او که پر از لطف و صفا بود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.