من گدایم-من فقیرم-بی نوایم بی نوا
بارالها رحم کن بر این گدای بی نوا
تو عزیزی و رحیمی و حکیمی و غنی
بارها من به تو گفتم که تو معبود منی
در نماز و در سجود و در قنوت و در دعا
من بشویم روح خود با گریه های بی هوا
در زمین و آسمان وین عرشیان و فرشیان
روشنایی ده به نور شمع عشق عاشقان
من اسیرم در نگارین های فرش این جهان
ناز و عشوه آمدم من هم برایت چون زنان
از همین بیت به بعد یا رب بیا شوخی کنیم
همچون عاشق ها بیا از هم هواداری کنیم
بگذار که خلقت همه گویند که کافر گشته
با خدایت درد ودل کردن خدایا زشته؟
تو هواداری منی -من هم هوادار تو ام
افتخارم همه اینست که من عبد تو ام
در شب قدر بگفتم که گناهانم ببخش
حرف من تغییر کرد خواهی ببخش خواهی نبخش
گفت واعظ روی منبر دل خود یک دله کن
مهر دگران را ز دل خود یله کن
دل من مقصد هر -کًس و ناکٌس گشته
سر درش همچو طویله آی بی کس گشته
بعد از این قفل جدیدی به درش می بندم
که تو هر کی که بخواهی به درون راه دهی