بنام دوست
وصله زدن به كفش ز تعليم حيدر است
او گفت كه كفش پاره ز حكومت مهمتر است
آن پاره جامه اي كه به جبريل هم نبود
دانم كه خلعتي ز خداوند داور است
اين سادگي چرا زعلي كرده است ظهور
زيرا كه اين علي ز حقايق مصور است
مادر كلاس عشق –به الف مانده ايم واو
در كار عاشقي ز جهان جمله بر تر است
گويند به مهد خود به پيمبر بگفت چنين
قرآن بخوانمت كه كلامي ز داوراست
در بحث رهبري چه كسي هم طراز او
ديوانه گفته است كه ..... محق تر است
در زير پاي او كه به جبريل افتخار
ديدم كه نوكري به صداقت چو قنبر است
احمد به دست دين بود انگشتري طلا
اما علي بر آن چو نگيني كه زيور است
در خلقت ازل – اگر همچون علي نبود
بر روح پاك دختر احمد كه همسر است
آن دم كه روبرو شدش عمر بن عبدود
گفتند كه حق و كفر در اين دم برابراست
از تيغ تيز او چو سر امر شد جدا
ديدند كه دست حق ز همه دست بر تر است
در بستري كه بود چهل تيغ بر سرش
خوابيدنش بگفت كه بقربان رهبر است
چون كعبه مهد او شد و محراب لحد او
يعني بغير ازين كه علي شخص ديگر است
چون آتش نفاق به در خانه اش زدند
آن در به ناله گفت ز علي فتح خيبر است
اي دل به سادگي تو علي را علي مگو
زيرا كه قلب عشق ز بيانت مكدر است
يك عمرانتظار يك عمرآرزو
داني كه (شب فروز) ز غلامان حيدر است
فردا به قبر من بگذاريد ساغرم
زيرا كه خواهشم فقط از جام كوثر است
------------------------------------------------------
اين اثر من از جمله آثاري كه ميگم به اسم بابام به عشق آفام
شب افروز 2/12/1380