سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        شاهد بازاری

        شعری از

        رضا رحیق

        از دفتر رحیق نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۰ ۱۵:۲۱ شماره ثبت ۲۲۶۴
          بازدید : ۱۱۰۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا رحیق

        تا سحرگه بخمارم

        دل و دین را

        تا تو بیدار کنی

        در دلم این مهر ثمین را

        تا سحرگه به تماشا ی جمالت

        شده مدهوش تو و جعد خمین را

        به طلوعی بدرد پرده

        ز ادراک و یقین را

        تا سحرگه ز تو بالین توحد

        بکند خیل عظیمی

        ز عدم کوچ و کمین باده میم را

        ای که هفت عالمت از نور تو -

        در رقص و خروشند

        گمانم همه مدهوش تو

        از جام سروشند زمین را

        کاروان از شررت ناله گرفتم

        ساروانا خم صد باده گرفتم

        آسمانا برسان کوچ دگر خانه گرفتم

        سر سبزی برسان

        باده دیدار تو آنم برساند

        دلم این حبه انگور که دانی

        گوئیا دیده ای از دیده جانانه گرفتم

        تازگیها که غلامم

        شعر دیوانه دیوانه دیوان گرفتم

        دلم از عرش تو تسبیح چنان گوید وغران به سماع است

        گهی پا که بلغزد

        دست غیبی برسد مست شوم

        بار دگرخود برهانم

        تا که آن هاتف غیبت

        جان جانانه چنان

        در رخت آغوش گرفتم

        وحدتی گویمت

        ای شاهد بازاری زیبا رخ خویشم

        درک هر مطلب او چون ز عدم کرده دخولت

        من به هر طرفه العینی که رساند

        زکرامات نظر

        حکمت جانانه گرفتم

        گوئیا من که نبودم صف زنت

        زد به سپاهم

        آن چنان مست شدم

        یک تنه

        من آنه گرفتم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4