امشب جاگذاشتم خوابم
تاهمنشین گردم با طنین تشنج غمهایم
اما برای که روان کنم اشکهایم
وقتی نمیشنوی صدای هق هقِ اندوهم
که جاخوش کرده درگُودی ترک چشمها
وسرآستینی خیس شده ازبی مهری ات
باتبسمی تلخ که دوختم گوشه ی لبها
یادت هست میگفتی ؟! کارِ نامهربانان جفاست !
چراخودپیشه کردی بی وفا ؟!!
تا درنبودت
به سینه گیرم زانوی غم و اندوه ، چرا؟!
میدانی سجاد؟؟؟؟؟؟
تنها نرفتی ! تمام خنده هایم
دفن کردی زیر خرواری ازخاک
تا نباشدراهی برای تکراردوباره ات
زیر خط خطی های مخدوشم
کیست دوباره ، قلم دردستان لرزانم چفت کند
تا ترسیم کنم نقشی ازساحل امید
که غرق گشته میان امواج سیلاب گونه ها ؟!
چه سخت است باورش !!!
مهربانی که نا مهربان شد وُ تنهائی
وداع پیشه کرد
تا بسوزیم همیشه زین عروج غم انگیزش
s@rv
چه میتوان گفت غیر ازغم واندوه ازدست دادن این یار همیشه مهربان ،شاعر با صفا ، با شخصیت وانسانی با ادب ومحبت غیر ازتسلیت به باز ماندگان وآرزوی صبر وتحمل برای خانواده ی گرانقدرسجادکهنسال عزیز
روحش شاد ونامش همیشه جاودان