سهراب جان سلام!!!
تکه نانت را داری؟
خورده هوشت هست باقی؟
تا به سوالم بدهی جوابی؟
آمده ام تا زتو بپرسم سوالی!
قایقت را ساختی؟؟؟
از این غربت رفتی؟
از کجا سر در آوردی؟؟
دست خودم نیست ولی مشکوکم ، با این گرانی چطور قایقت را ساختی؟!
نکند تو هم رئیس بانکی؟!!
و سوالی دیگر،کجا به آب انداختی؟
یا تو هم دست به ارث پدری انداختی؟
راستی پشت دریاها چیزی بود که رفتی؟
بین مرزها خطری بود که رفتی؟
و هزاران سوال دیگر!!!
آمده ام تا بگویم گرانی آمده است!
یکی برایش 3000 میلیارد یکی برایش قحطی نان آمده است!
عجیب است ولی تهی هم گران شده است!
قایقت جادار است؟
میخواهیم از این غربت برویم جا برایمان هست؟
اینجا بر سر آمدن فرد ریاست جنگ است!
کس به فکر آن همه پول و قحطی نان نیست!
سوال اینجاست در کدام نوع خانه باید زیست!
دلیل مرگ آن همه ماهی میدانی چیست؟!
وقتی دعوای پست نشینی باشد آبرو مهم نیست،هر کدام پته دیگری به روی آب ریخت ....
پس نپرس دلیل کثیفی دریا چیست...
خوشبحال سهراب که رفت
وگرنه برای تکه نانش
مجبور می شد قایقش را بفروشد به هیچ