يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)
|
شهنامه ای سروده ام امشب برای شب
از ابتــــــــدای جوشش بی انتهای شب
شهنامه ای که هيچ به پايان نمی رسد
از عشوه هــــــــای آتش بالا بلای شب
دل خانه ای به خـــلوت پروين اجاره کرد
تا سر کشم تـــمام غزل را بجای شب
دم کرده ام شکــوه شبم در ستاره ای
تا پـــــــــر شوم ز ناز قنوت خدای شب
کشـــکول دل بـــه يونس پــرواز پر کنم
تا سدره کــــم کند قد جغــرافيای شب
پابوس آيه هـــــای شرر بــار چشمکش
قربان کنم قدحی جلوی والضحای شب
وقتی خدای جشن تولد گرفت به شب
تک مخملی ز دل بکنم کفش پای شب
از ريشه های زرد غزل؛ گــــونه ام سرود
چشمان خيس مانده به مهمانسرای شب
"باران " که خواست زمزمه باران من شود
جاری شوم بـه شــانه ای از لابلای شب
28/5/92 مشهد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.