يکشنبه ۲ دی
عسل شعری از کاوه مهدیان پور
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۴۰ شماره ثبت ۱۷۰۸۳
بازدید : ۸۵۶ | نظرات : ۲۵
|
دفاتر شعر کاوه مهدیان پور
آخرین اشعار ناب کاوه مهدیان پور
|
چند ساعتی هست که خمرۀ عسل چشمانت چکّه می کند. تو گویا میخواهی با عسل حمّام بگیری!
شیرینی اش دیگر دارد دلم را میزند، کاش لااقل به جایش آبغوره بگیری!
تو عسل می ریزی، نمیدانم چرا زنبورها مرا نیش میزنند. سوختم! کاش آتش را از چشمهای کوره بگیری!
در کندوی قلب تو زنبورها انگار قاتل بار می آیند. کمر بسته ای که امشب جانی را بگیری!
بیا این هم قلب چاک چاکم. کاش تا نیفتاده زودتر سینی را بگیری!
نمیدانم جرمم چیست که قصد داری اینگونه انتقام بگیری!
میخواستی برایت بمیرم که مُردم. کاش دیگر حالا کمی آرام بگیری!
همیشه آخرش منم که بدهکار میشوم. کاش خودت برایم وام بگیری!
تو سواری هستی که عادت داری سواری از یک اسب رام بگیری!
قبول من رام توام. اما ببینم نمی خواهی خبری از حال زار این غلام بگیری؟
این همه عسل خوردم نمیدانم چرا کام جنازه ام تلخ است، کاش بیایی از لبش کام بگیری!
اما تو که ... دست از سر یک جنازه هم برنمیداری. آخر شبی یادت افتاده که: "عزیزم میشود شام بگیری؟"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.