چهارشنبه ۵ دی
با من بیا... شعری از معصومه نصیری
از دفتر درپناه عشق نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۲ ۲۲:۴۲ شماره ثبت ۱۴۳۳۶
بازدید : ۱۰۷۲ | نظرات : ۲۵
|
آخرین اشعار ناب معصومه نصیری
|
اي مونــس شبهـــاي مـن ذكـــر تــو بـر لبهــاي من
بشنـو منـــم بنــگر منـــم لیـــلا تــریـن لیــــلا مـــنم
هـم راز و هـم پـایت شـدم هـــم رنگ دنیـــــایت شـدم
عشـق تـو را مهــر تـو را هــرجــا كه باشـي من ترا
زآنـسـوي عـالـــم هـم تـرا تــو هــر که باشی من ترا
مي خوانمت می خواهمت چـون خویشتن مـی دانمت
گفتــم تویــی رویـــای مـن
امــروز مــن فــرداي مـن
گفتــم خـــــدا ، عشـق تـرا
همچـون تـويي بخشــد مرا
با جــان ودل می خواهمت
مــن بهتـــرین مـی دانمـت
مجنـون تـرين بـودي مــرا
تــو بهتــرين بــودي مــرا
حـالا چــــــرا ای نازنیــــن
ای قلـــب تــو دریـــاتـرین
در دوستـــی هـا برتـریــن
چشمـــان تـــو آبـــی ترین
اشعــار تـو جــــان آفــرین
گـوازچه رو تـو این چنین
خط می زنـی عشــق مـرا
كـم مي كنـي مهـرت چرا؟
بـا مــن بيــــــا، از در درا
پاســخ نمـي گــويـي مرا؟
...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.