دوشنبه ۳ دی
پریشان حالی شعری از یوسف ساعدموچشی
از دفتر غم نامه نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ ۰۲:۴۳ شماره ثبت ۱۳۲۹۷۸
بازدید : ۸۹ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب یوسف ساعدموچشی
|
.پریشان حالی.
مگر نمی بینید که گرفتاری و مشکلات از نوشتن و سرودن بازم داشت ؛کشید و برید و کارم داشت . حال که به خود آمدم خوابم داشت واز جمیع همرهان بازم داشت. این چه دردی است که ناتوانم از گفتن ، گفتن از دریای فهمیدن، به تصویر کشیدن و حالات مستیدن، ناز وافسونِ معشوقِ نادیدن، آن کرشمه های چشمان ِجانیدن .
به خود آمدم لافیدم ، سربه هزیان آلودم .حال که بی پرده سخن می رانم هرچه بادا باد می گویم .چه کنم به ستوهم آورد مرا کشت و به غمم آوردآخر این چه حالی ست که به حالم آورد وز تمام این مشکلات خلاصم آورد .
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود بر استاد استکی ممنون لطف دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
متفاوت و زیباست