سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        نفسم را

        شعری از

        محمد حسنی

        از دفتر قریبِ قریبِ.. تو نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۵۲ شماره ثبت ۱۳۱۷۴۵
          بازدید : ۱۰۸   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        نفسم را
        به نفس ات بند بدم
        این باز دم را
        به دنیا چند بدهم
        به بهای 
        احسامان باشد
         
        محمد حسنی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۱۷:۱۳
        درود بزرگوار
        کوتاهی زیباست
        جسارتا شاید" به بهای احساسمان..." بوده خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۶
        سلام استاد استکی
        سپاس از نظر ارزشمند شما
        در پناه خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۰۷:۱۸
        درود بر شما جناب استاد حسنی عزیز خندانک

        کوتاهی ناب و زیبا سرودید

        زنده باشید به مهر

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۷
        استاد مهدی پور عزیز
        سپاس فروارن از لطف شما
        در پناه خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۱۰:۲۰
        کوتاه و زیبا
        لذت بیکرانی بردم
        استادبزرگوار وعزیز
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۸
        استاد دزفولی عزیز
        سپاس از حضور تان
        در پناه خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        میکائیل نجفی(سراب )
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۲۰:۳۳
        درود بر جناب حسنی عزیز..
        زیباااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۹
        سلام ساسان جان
        سپاس
        موید باشی خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ ۲۳:۵۹
        درودبرشما استاد عزیزم جناب حسنی عزیزم بسیار زیبا و عالی بود لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود احسنت 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵
        محمد حسنی
        محمد حسنی
        دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۱۹
        جناب کاظمی عزیز و پر توان
        سپاس تان
        در پناه خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1