عید تنها یادگار کودکیست
آشنایِ روز های کوچکیست
حیف طی شد آن بهاران رفت و مرد
خاطرش بر یادگاری ها سپرد
روز های خوب و شادی داشتیم
فرفره دستی و بادی داشتیم
چوب و چرخی بود در دستان ما
حالِ خوبی داشت تابستان ما
یادِ درسِ ژاله و گل،درسِ داس
یادِ مشق و زنگِ تفریح و کلاس
یادِ سدی که تَرَک خورد و شِکست
پتروسی که منتظر پایش نشست
یادِ دهقان فداکار و قطار
هست در ذهنم همیشه ماندگار
یادِ رنگین توپ های لایه دار
پایِ بوفه بچه های مایه دار
زندگی با تیله های رنگ رنگ
روزِ عید و خوردنی های قشنگ
هفت سنگ و مِنچ گیمی ساده بود
خاله کوکب سفره اش آماده بود
یادِ کیف و کفش و درس و مدرسه
حرفه و ضرب و علوم و هندسه
یادِ قوطی ها که جای توپ بود
وقتِ درمان هم همیشه سوپ بود
یادِ آن شلوار های وصله دار
یادِ دارو های تلخِ زهر مار
همکلاسی های من یادِ شما
یادِ چوبین یادِ دندانِ هُما
عاشقی ها زیر نورِ ماه بود
زندگی مثلِ غزل کوتاه بود
زندگی با مشق بابا آب داد
*یاد باد آن روزگاران یاد باد*
۹۶/۱۱/۱۷
ناب و نوستالژیک و خاطره ریز سرودید
زنده باشید به مهر