(استادِ من)
بعضی شبا خواب می بینم ، بالا سرمزارتم
این همه راه اومدم و بالای سنگ کنارتم
میگم چه رسمه صابخونه ، که در برام باز نکنی
این همه راه اومدم و اینقد برام ناز نکنی
میگی عجب از این ورا ، گم کردی راتو ناقلا
منم یکم ترش می کنم ، میگم بیا یکم بالا
تو اون پایین نشستی و داری برام شعر می خونی
من این بالا کلافه ام و اینو خودت خوب می دونی
گیر می دی که تنبل خانوم ،برام یه شعر نو بخون
منم می گم استاد من ، برام نَکش خط و نشون
این روزا حال دل من ، مثل دلت تنگِ رفیق
میشه به دادم برسی برام بشی نجات غریق
توام برام شعر می خونی از همه روز و روزگار
از خاطرات خوبی که ، بعد تو موندن یادگار
منم با بغض گوش می کنم خط به خطِ شعر تورو
بازم به خاطر می یارم ،هر لحظه از هِجر تورو
بعد تو هیچکس نتونست علاج حال من باشه
تو قصه هام سَر بکشه ،نیت فال من باشه
شعرام همه روونه شد ، تو جوی آب کوچه ها
دیگه نموند برام از اون خط و نوشته ها به جا
کم کم داره غروب میشه ،باید برم چه نا به جا
تو هم بخواب تو شعر من ، به زیر سنگ بی وفا
تقدیم به استادم، مرحوم امین روشندل🥀
ترانهی تقدیمی زیباییست
احسنت👏🌺🌺