جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب روهام حمیدی فر
|
من به جنگ رفتم ! جنگیدم که امروز تو بهتر باشد من جنگیدم ! تو یادت نمی آید من بوی بادام تلخ را استنشاق کردم ! تو یادت نمی آید ما در جزیره تنها تاول زدیم ! ما را رها کردند ! تو یادت نمی آید ! فریاد از جنگ ! فریاد از تنهایی در جنگ فریاد از بده بستانهای پشت پرده جنگ آدم چه ارزان می شود ! تو یادت نمی آید ! ما دود باقیمانده از جنگیم ! جنگی که تو یادت نمی آید ! ما دود باقیمانده از جنگیم ! افسوس که تو یادت نمی آید !
|
نقدها و نظرات
|
سلام ، منظور نظرم این بود که دود هر کاری به چشم خودمان می رود ، و ما دودی هستیم که از جنگ باقی مانده ایم ، و متاسفانه کسی قدرمان را هم نمی داند "فریاد از جنگ ، فریاد از تنهائی در جنگ ، فریاد از تنهائی بعد از جنگ !!! | |
|
سلام ، عزیزدلم ، از شاخه گل زیبایت متشکرم | |
|
سلام ، استاد عزیزم ، جگرجان ، ما چهل و سه سال است که می جنگیم ، گویا سه سال اولش به شما خیلی خوش گذشته که به حسابش نمی آورید !!!! | |
|
و آنگاه که عشق جامه ی ایثار به تن کند کم بهاترین حاصل آن رضایت و سرشاری ست و این پاداش آنی ست که به فراسوی وجود خویش راه دارد و همیشه آسان تر ببخش تا بیشتر به دست آوری ، " بارب آپرهام " ازشما کلمه ای به بزرگی اقیانوس فرا گرفتم تجربه ماجرای سنگین زندگی ست ، که به دست آوردنش ، موی آدم را سپید می کند | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
بسیارزیبابود
بخصوص آخرش
ما دود باقی مانده از جنگیم