کریسمس نزدیک است

کریسمس نزدیک است . یادی از عیسی بدون عیسی، برای خنده های جهان سوم در جنگ، برای کودکانی و نوجوانانی که در خیابان های سرد در‌پایین شهر قدم میزنند ،در خیابان های لکه دارشان جایی که نوجوانان در سر برخورد با یکدیگر ملاقات می کنند یا این ملاقات های چشمی به دعوا منجر می شود یا به عاشقی، در محله های فقیر نشین گورستان بتنی زاغه‌هایی که از رنگ های ارزان شکل جدیدی میگیرند رنگ هایی که با اولین طلوع آفتاب یا بارش باران کمرنگ میشوند مثل رویاهای کودکان در آن جا. دست‌های لرزان پیراهن چین‌دار را بلند می‌کنند ،پدرها که پول خرید کادو ندارند در این راهروی پر از کوکائین که از بطری های شراب شکسته و لامپ های شکسته عبور کرده است و خانه های شکسته و روح های شکسته روح خود را برای زدن لبخند مصنوعی به خانواده آماده میکنند.عیسی مصلوب شده از بالا به پایین می نگرد و افسوس میخورد که چرا در روز جشن همه شادمان نیستند و همه نمی توانند از کافه های بالا شهر یک فنجان قهوه بنوشند و در برف با شادی واقعی برقصند. اما امید باعث شده کودکان برای خود زیور آلات مصنوعی بسازند ، جن چوبی که می رقصد مثل یک رقصنده لاتینی وقتی یک ریسمان را می کشید یک الاغ، یک سگ، یک برف شیشه ای پرنده قرمز، پرنده آبی، قناری . . . این یک گردهمایی سالانه زیور آلات است،که کودکان برای خود با ساخته هایشان برپا کرده اند. بمانید روی درخت مصنوعی؛کاج های مصنوعی آکنده از ال ای دی ها هیچگاه جای کاج های واقعی که لانه پرندگان هستند را نخواهند گرفت،همه در جشنند اما مادری نگران و دلهره روبه رویی با فرزندانش و آن طرف تر عده ای در جنگ مالیخولیایی که نمی دانند با چه کسی در جنگند.بابانوئل با فرشته های سیاه و سفید ملاقاتی میکند و خبری از عیسی میاورد که میگوید جشن واقعی زمانیست که کودکان جهان سوم با جهان اول برابری داشته باشند که یک عده برای اینکه جشنشان و هدایایشان گرانتر باشد خون بقیه را نمکند و هیچکس حداقل آن شب نگران نباشد .کریسمس مبارک