دوشنبه ۳ دی
صبح تار (در سوگ یک عزیز از دست رفته) شعری از معین اردلان
از دفتر غزلیات نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۷:۲۴ شماره ثبت ۱۱۴۱۲
بازدید : ۱۷۵۰۲ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب معین اردلان
|
صبح تار آمد پدید از دوری و فقدان تو
شب چه هجرانی کشید از درد بی درمان تو
ارتش بی همصدایی حمله ور بر جان ما
گردش این روزگاران دشمن جانان تو
داده بودم بر صبا تا بلکه بینی سوز دل
خوانده بودم بر پری شرح دل انسان تو
قصه هایی از تو ماند و دیگر از دستم برفت
آن همه شوق نگاه نافذ چشمان تو
عاقبت گویا اجل بند از روانت برفکند
گرچه پوسید این تنت در بند این زندان تو
بسته دنیا در بروی عهد و پیمان این زمان
ورنه از زحمت چرا بشکسته این دوشان تو
دل که از دوری گرفت و تن که در غربت تکید
جان خجالت می کشد از رحمت و رحمان تو
این به ظاهر مهربانی ها هم از روی ریاست
ورنه پیش از این چرا رد کرده آن دستان تو
لنگی از پای محبت چون بدیدی در کنار
سختی دل کندن از دنیا بشد آسان تو
ملتهب بودی ز دست اجتماع بی خرد
منتظر بودی به راه ساقی مستان تو
له له از بی آبی رود وفا چون می زدی
زهر نامردی بزد دنیا بر آن عطشان تو
کس خبر از درد بی پایان تو اما نبود
گشت در پایان کار این درد چون پایان تو
یادی از ما کن در آن جمع مقرب های دوست
چون به جنت در روی از حد آن ایمان تو
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.