پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب سمانه فربد
|
من و پنجره
پشت به پشت هم؛
من نماز میخوانم
پنجره باز میشود؛
میرقصد
هم چادر به قامت من
هم پرده برای پنجره
کاش خدا اینبار کاری کند
جبرانِ قلبِ خالی من و
قابِ خالی پنجره
(سمانه فربد)
❌ اجازهی کپی برداری و نشر رو نمیدهم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام به شما در مورد سارقین بله ..درست میفرمایین. من هم برای دوستانی که شاید با روال کار در این فضاها آشنا نیستن و تصور میکنن شاعرها برای انتشار عمومی، شعرها رو میذارن و برداشت و استفاده شخصی ،آزاد هست ، لازم دونستم که نظرم رو بگم | |
|
سلام و درود بانوی عزیز
⚘⚘⚘ | |
|
سلام به شما
ممنون که نگاه شاعرانهی خودتون رو به اشتراک گذاشتین.
من چون کتاب در دست انتشار دارم
لازم هست که شعرهام فقط با نام خودم و در اختیار خودم باشه
تا ارشاد تایید رو بذارن روی کارها | |
|
سلام
شاید تنها فرد این محفل هستید که سپیدسرا میدانم و در بیشتر موارد توافق با نگاهش دارم اما در موردی که فرمودید نگاهم با شما در ضدیت است، به غیر کلمه که از آن کسی نیست و از مشترکات ادبیات است حتی واوی از نوشته احدی در سروده آدم باشد بی قرار دادن داخل گیومه و شرح در ذیل اثر که از کیست، از دید حقیر سرقت است و منافی با شعر و شاعری، کسی از شعر و زحمات دیگران برداشت کند جز خودسانسور نمیتواند باشد! | |
|
سلام بر استاد لاهیجی عزیز شاید منظور را نگرفتید فرض کن یک نفر عطری به خود زده و در کنار شما نشسته شما خواه ناخواه بوی آن عطر را استشمام می کنید این به معنی دزدی از اثر نیست حالا که کار به این جا کشید حکایتی را نمی دانم به اسم بهلول تمام کرده اند می گویند انسان گرسنه ای پول خرید کباب نداشت رفت و نان خشکی خرید و کنار منقل فروشنده کباب ایستاد و هر گاه کبابچی کبابها را بر می گرداند دودی از آن بلند می شد و او هم به هوای این که کباب می خورد از دودش استشمام می کرد تا اینکه نان خشکش تمام شد و خواست برود کبابچی هنگام رفتن تقاضای پول کرد گفت پول دودی که استشمام کرده ای بده او هم که پولی نداشت گرفتار شده بود تا اینکه بهلول از آن جا رد شد و قضیه را فهمید از جماعت سکه ای خواست و گفت این مرد دینش را به شما عرضه می کند بعد سکه را به زمین انداخت گفت صدایش را شنیدی گفت البت گفت پس مزد خود را برداشت کرده اید چه اینکه این بیچاره هم جز بویی از کباب شما چیزی بر نداشته است البته که دزدی در هر شکل و نوعش دزدی است ولی خاصتاً اون حس بود و نهایتاً این تلفیق حس های مختلف است که عطر شعر فردی را متفاوت می کند .منظور همان بود عزیز جان برادر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خوب بود